English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
impark U در محوطه نگاه داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
desert U [طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
keeps U نگاه داشتن
stopped U نگاه داشتن
stopping U نگاه داشتن
tackles U نگاه داشتن
stops U نگاه داشتن
tackled U نگاه داشتن
refrains U نگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
tackle U نگاه داشتن
stop U نگاه داشتن
to lay fast U نگاه داشتن
retain U نگاه داشتن
keep U نگاه داشتن
retained U نگاه داشتن
tackling U نگاه داشتن
retaining U نگاه داشتن
retains U نگاه داشتن
to lock out U نگاه داشتن
to keep any one waiting U نگاه داشتن
hold U نگاه داشتن
stay U نگاه داشتن
stayed U نگاه داشتن
to give support to U نگاه داشتن
to hang up U نگاه داشتن
refrain U نگاه داشتن
holds U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
to stop [doing something] U نگاه داشتن
to keep in U نگاه داشتن
to put to a pause U نگاه داشتن
preservatize U نگاه داشتن
to pick up oneself U خودرا نگاه داشتن
freezes U ثابت نگاه داشتن
stunts U کوتاه نگاه داشتن
enwomb U در رحم نگاه داشتن
wedge U باگوه نگاه داشتن
to lay up in a napkin U بی مصرف نگاه داشتن
on ice <idiom> U دور نگاه داشتن
freeze U ثابت نگاه داشتن
keep under one's hat <idiom> U پنهان نگاه داشتن
stunting U کوتاه نگاه داشتن
hide U مخفی نگاه داشتن
keep on U بازهم نگاه داشتن
to keep the pot boiling U کارهارادرجریان نگاه داشتن
journalize U دفترروزانه نگاه داشتن
inurn U در فرف نگاه داشتن
inshrine U با حرمت نگاه داشتن
to keep on file U درپرونده نگاه داشتن
to keep on U روشن نگاه داشتن
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
hides U مخفی نگاه داشتن
to keep in U روشن نگاه داشتن
to keep down U پایین نگاه داشتن
to keep away U دور نگاه داشتن
to keep at bay U معطل نگاه داشتن
to behave oneself U ادب نگاه داشتن
to hush up U ساکت نگاه داشتن
to hold in trust U بطورامانت نگاه داشتن
commemorated U بیادگار نگاه داشتن
shrouded U در زیرحجاب نگاه داشتن
commemorates U بیادگار نگاه داشتن
commemorating U بیادگار نگاه داشتن
hold down U مطیع نگاه داشتن
commemorate U بیادگار نگاه داشتن
shroud U در زیرحجاب نگاه داشتن
wedging U باگوه نگاه داشتن
stunt U کوتاه نگاه داشتن
wedges U باگوه نگاه داشتن
wedged U باگوه نگاه داشتن
retain U ابقاء کردن نگاه داشتن
commemorating U نگاه داشتن جشن گرفتن
retained U ابقاء کردن نگاه داشتن
commemorates U نگاه داشتن جشن گرفتن
smother U در دل نگاه داشتن خفه شدن
celebrating U نگاه داشتن تقدیس کردن
retains U ابقاء کردن نگاه داشتن
commemorated U نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorate U نگاه داشتن جشن گرفتن
retaining U ابقاء کردن نگاه داشتن
spare U برای یدکی نگاه داشتن
smothers U در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothering U در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothered U در دل نگاه داشتن خفه شدن
pawl U باگیره یاعایق نگاه داشتن
to observe the proprieties U اداب معاشرت را نگاه داشتن
celebrate U نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrates U نگاه داشتن تقدیس کردن
to rein up U جلو اسب را نگاه داشتن
saved U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
spared U درذخیره نگاه داشتن مضایقه
Keep somebody at bay <idiom> U [کسی را دور نگاه داشتن]
save U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saves U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
hold over U برای اینده نگاه داشتن
spare U درذخیره نگاه داشتن مضایقه
keep something at bay <idiom> U [چیزی را دور نگاه داشتن]
to time a race U وقت مسابقهای را نگاه داشتن
spared U برای یدکی نگاه داشتن
excludes U راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to shut in U تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
enchain U در زنجیر نهادن محکم نگاه داشتن
to p a vehicle or horse U جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
exclude U راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to keep on U در نیاوردن [نگاه داشتن] [جامه یا کلاه]
filed U در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
fish globe U شیشه گردبرای نگاه داشتن ماهی
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
file U در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
memorialize U برسم یادگار نگاه داشتن یاداوری کردن
pinfold U جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
to trainb arms U تفنگ رابایک دست وتقریباموازی بازمین نگاه داشتن
taxiway U محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
open storage U انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
clipboards U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
outrigger U چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
clipboard U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
to save ones face U ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
to hold any one to ransom U کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
planch U صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
guard U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
to keep time U موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
Open-plan <adj.> U سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
apron U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
classification yard U محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
machinery space U محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
clear way U محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
gloated U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek U باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloating U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me U بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
glance U نگاه نگاه مختصر
glanced U نگاه نگاه مختصر
glances U نگاه نگاه مختصر
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
space U محوطه
compound U : محوطه
wards U محوطه
enclosure U محوطه
area U محوطه
enclosures U محوطه
hawing U محوطه
garth U محوطه
hawed U محوطه
compounds U : محوطه
haw U محوطه
ground U محوطه
zone U محوطه
compound U محوطه
compounded U : محوطه
spaces U محوطه
areas U محوطه
precincts U محوطه
precinct U محوطه
compounds U محوطه
haws U محوطه
ward U محوطه
compounded U محوطه
zones U محوطه
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
apron U محوطه بارگیری
buffer distance U محوطه امنیت
area of visibility U محوطه دید
closest U چهاردیواری محوطه
chill space U محوطه سردخانه
stockyard U محوطه دامداری
closes U چهاردیواری محوطه
clear way U محوطه صعود
dock yard U محوطه بارانداز
dock yard U محوطه لنگرگاه
yard man U متصدی محوطه
runout U محوطه دویدن
goal crease U محوطه دروازه
Inc U مخفف محوطه
cubby U محوطه مکعب
cincture U حلقه محوطه
area of probability U محوطه احتمالات
aprons U محوطه بارگیری
close U چهاردیواری محوطه
god's acre U محوطه کلیسا
closer U چهاردیواری محوطه
run way U محوطه فرود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com